نیکا: هی مهسا میدونی بعد مرگت ایران انقلاب شد؟قشنگ همه ریختن تو خیابون،همه دخترا با موهاشون شهرو قشنگ کرده بودن.

مهسا:نکنه شما روهم اونا کشتن؟

سارینا و حدیث : آره ما رفتیم اعتراض کردیم ولی کشتنمون.

نیکا: راستی سارینا شنیدم بلد نیستی خط چشم بکشی.تو فکرش نرو بابا اینجا قشنگ یه جمع دختریم که همه بلدن آرایش کنن.اصلا اونا هم نخواستن یادت بدن خودم بهت یاد میدم.

سارینا:وای مرسی نیکا جونمممممم.

بخشی از مکالمه نیکا و مهسا و حدیث و سارینا در بهشت :)